آنیتا جونمآنیتا جونم، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آنیتا،بهانه شیرین زندگی ما

سال تحویل و تعطیلاتش...

1391/1/21 2:07
نویسنده : مامان مولود
1,150 بازدید
اشتراک گذاری

امسال سومین سالی بود که لحظه ی سال تحویل  باز نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم و بی اختیار اشکام میومد.

19 اسفند سال 88 بود که فهمیدم خدای مهربون میخواد یه فرشته به ما هدیه کنه و همون موقع من و بابا رضا قبل از رسیدن عید بزرگترین و بهترین عیدیمون رو از خدا گرفتیم.از عید سال 89 تا به امسال لحظه ی سال تحویل آنچنان منقلب میشم که وقتی میخوام اول از هر چیز خدای بزرگ رو شاکر باشم بخاطر داشتنت،بغض راه گلومو میگیره و فقط اشکه که حرف دلم رو بیرون میریزه. امسال هم لحظه سال تحویل خواب بودی ولی من بغلت کردم و با بابا رضا هر سه کنار سفره هفت سین نشستیم و من مدام سعی میکردم توی بغلم تمام وجودت رو حس کنم و فقط میتونستم بگم خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت چون داشتن تو فرشته زمینی بهترین عیدی بود که خدای مهربون به من و بابا رضا هدیه کرد.

دوست دارم که هر ساله لحظه ی سال تحویل این حس زیبا و نایاب رو داشته باشم.امیدوارم هرسال که بزرگتر میشی تو هم بتونی عشق ما رو نسبت به خودت بهتر و بهتر با تمام وجودت حس کنی.این آرزومه که با تمام وجود حس کنی که همه ی دنیای ما هستی.قلب

عزیز تر از جونم:

                                              عیدت مبارک

پ.ن 1:خدا رو شکر این تعطیلات هم به هر سه تاییمون خوش گذشت  هم عروسی عمه بود که حسابی سرگرم بودیم و هم دور همی که فامیل بخاطر عروسی کنار هم داشتند خیلی برامون دلنشین و دلچسب بود و هم اینکه چند بار با مادرجون اینا شب رو باغ خوابیدیم که برای تو خیلی هیجانی و شیرین بود چون تا نزدیک به صبح بیدار می موندی و بازی میکردی.

پ.ن 2: این پست رو خیلی وقته که تو ذهنم آپ کردم ولی بخاطر عروسی عمه و رفت و آمد های زیادی که خونه مامان جون بخاطر کارای عروسی داشتیم نشد که سر موقع توی صفحه مجازی خاطراتت ثبت کنم.وقتی که ایشاالله خودت این خاطرات رو خوندی بدون که این تاخیر از سهل انگاریه مامانت نبوده بلکه بخاطر رفت و آمد ها و عروسی بوده که از اول تعطیلات درگیرش بودیم. چشمک

                                                              

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

صوفیا
21 فروردین 91 4:15
انیتا جون عیدت مبارک . به مهنوش بگو این بار من اول شدم

آره خوب عزیزم این ساعتی که شما نظر گذاشتی،مهنوش فکر کنم دیگه تو خواب به خان پنجم هم رسیده بوده..دو خان دیگه داشته تا صبح
مرسی گلم،خوشحالم که سر زدی
یکی...
22 فروردین 91 16:12
عیدت مبارک آنی جونی

مرسی

تینا
23 فروردین 91 15:34
سلام عزیزم سال نوتون مبارک
خوشحالم که تعطیلات بهتون خوش گذشته
امیدوارم سال خوبی داشته باشین

مرسی گلم
همچنین سال خوبی برای شما باشه.

صوفیا
25 فروردین 91 19:18
مولودی میگم خیلی تنبلی مثل من زرنگ باش .///( جو گیر شدم)منتظر اپ جدیدتم

آره باز آپم رفته تو مراحل بازسازی و تایید صلاحیت..
ایشاا... که رای مثبت بگیره و تایید بشه.
صوفیا
25 فروردین 91 19:35
مولود دوباره سلا م میگم اومدم نظرتو تایید کنم اشتباه حذف شد حالا دوباره بفرست


باشه دوباره نظرمو میزارم ولی مجانی نمیشه پول بده...پول نظر بده

مامان آتین
29 فروردین 91 2:26
قربونت عزیزم لطف داری
لینکت کردم گلم

مرسی عزیزم.منم شما رو لینک کردم
مامان آریام
30 فروردین 91 1:42
سلام دخمل خیلی نازی دارید. اگر دوست داشته باشید با هم تبادل لینک کنیم چون من از آشنایی با دوستان جدید و مهربون خیلی خوشحال میشم

خواهش میکنم باعث افتخاره،منم از آشنایی با دوستای مهربون و جدید خوشحال میشم.
مامان آریام
30 فروردین 91 23:11
با افتخار لینکتون کردم دخمل گل ما رو ببوسید

خوشحال شدم.مرسی گلم
سحر(مامان نی نی)
2 اردیبهشت 91 0:13
سلام...نمیدونم چه نظری بدم جزاینکه خیلییییییی دوست دارم انیتا جووووووووووووووووووووونم

مرسییییییییییی عزیزم.لطف داری گلم.




شهرزاد
2 اردیبهشت 91 12:43
سلام.اسم دختر ما هم آنیتاست.دختر نازی دارین.

خوب پس از آشناییتون خوشبختم،مرسی لطف دارید دوست عزیز
صوفیا
3 اردیبهشت 91 1:43
مولود هنوزتو عید گیر کردیباید اپ جدید بذاری منتظرمممممممممممممممممم


چه کنم دیگه من که مثل شما زرنگ نیستم تا عکسای آنیتا رو جمع و جور کردم آپم طول کشید دیگه ببخش