مروری بر لوندیای گل دخمل تو ماه گذشته
سلام زندگیم:
عزیز دلم بیست و یک ماهگیت مبارک.خانمیِ من که حالا دیگه سعی میکنی توی بعضی کارا کمکم کنی، اما من دلم نمیخواد اینکارو کنی. فقط با این همون جوجه ی منه که حالا میخواد یواش یواش به من کمک کنه ! امیدوارم که هر ماه از بهار زندگیت بهترین روزا رو برات داشته باشه.
خب بزار یه گزارش کامل از اتفاقات یک ماه گذشته برات بگم.
اول اینکه بعد از کلی نق و نوق و ناله بالاخره دو هفته پیش مروارید دوازدهمت هم سرک کشید (دندون نیش بالا سمت چپ).البته میگن که دندونای نیش خیلی درد داره! امروزم متوجه شدم که بلهههه یه مروارید دیگه هم سرک کشیده (پایین سمت راست کنار دو دندون وسط) حالا متوجه شدم که این دو روز چرا انقدر بی تاب بودی.البته هنوز نهضت ادامه داره چون بقیه دندونای نیشت هم تو راه هستن بسلامتی و دارن سرک میکشن.
یه ماجرای دیگه اینکه آخرای تیر آقاجون اینا همه رفتن اصفهان و فقط خاله مهسا بخاطر اینکه سرکار میره باهاشون نرفت و موند پیش ما.این یه هفته با اینکه جای خالی بچه ها رو خیلی حس میکردیم و از نبودشون دلگیر بودیم اما روال زندگیمون جالب بود با خاله مهسا. تو هم که خیلی به خاله وابسته شده بودی و از وقتی از سر کار میومد از کنارش جُم نمیخوردی تا وقتی که دیگه به زور میخوابوندمت. وقتی هم که مادرجون اینا اومدن و دیدیشون فکر کنم یهو دلتنگیتو حس کردی و یه عالمه تو بغل همشون گریه کردی که البته بعد با دیدن سوغاتیات همه چیزفراموشت شد و دنیا به کامت شیرین اومد.
23 تیر هم که سالگرد ازدواج من و بابا رضا بود خواستیم 3 نفری شام بریم بیرون اما چون تو جوجه ی من وقت غذا خوردن به یک فضای 10 15 متری احتیاج داری قید شام بیرون رو زدیم.دلمون هم نیومد که بدون تو بریم آخه تویی که به عشق ما زیبایی دادی حالا چه جور امکان داشت توی جشن ما نباشی ! ! منم دیگه قانع شدم و رضایت دادم که بابا رضا بره غذا بگیره و بریم خونه ی آقاجون اینا که هم تو کنارمون باشی هم بقیه.یه روز خوب بود بهمون خوش گذشت.
یه مدتم میشه که عزیزم سر زبونت افتاده و در مواقع پیش بردن کارت همش میگی عزیزم..یه ریتم جالب تو خونمون هست . ما بخاطر این که جنابعالی وقتی نوشیدنی (نوشابه ،دوغ و ...) روی میز غذا باشه، دیگه غذا نمی خوری واسه ی همین نوشیدنی رو گذاشتیم برای وقتی که غذا تموم شد. آوردنش هم به عهده بابا رضاست اونم چون میخواد تو رو خوشحال کنه همیشه نوشیدنی رو با صدای "جی جی جی جینگِ جادویی" میاره که تو کلی ذوق میکنی اما حالا دیگه خودت چند لقمه غذا که خوردی همش به بابایی نگاه میکنی و میگی جی جی جی جینگ.البته دیگه هر کجا که باشیم وقت غذا هر نوشیدنی به جی جی جی جینگ تبدیل شده. اسم میوه هایی رو که دوست داری رو مدام تکرار میکنی مثل : سیب، شَلی ( شلیل )، خِییا (خیار) و البته قاقا (پرتقال) که خیلی دوست داری.
و اما این یکی...وروجک ِ من چون من همیشه لپتو میکشم و میگم جیگرتووو گل دخمل، تو هم تا میگم جیگرتو میای و با اون انگشتای کوچولوت لپ منو میکشی تازه به یه طرفم رضایت نمیدی حتما باید دو تا لپ منو بکشی.وقتی میگم تو دنیای منی باور کن که با تمام وجودم اینو حس میکنم که میگم
تلاش وروجک برای بالا کشیدن از اپن
دلبر من