خونه ی جدید آنیتا خانوم
دفترچه ای سبز رنگ، یادگار گذشته هایم است، دفتری که همیشه با دیدن آن به یاد دوستان و خاطرات آن ایام می افتم و تا ساعت ها فکر و ذهنم را مشغول می کند و لبخند را بر لبانم می آورد...
اما حالا مدرنیته به تمام زوایای زندگی هایمان سرک کشیده و همه چیز را به دست گرفته است، حالا دفترچه خاطرات دخترم، وبلاگ اوست... از امروز به بعد دخترم علاوه بر خونه ی نقلی خودمون یه خونه ی خوشگل توی دنیای مجازی هم داره!
من برات از بچگی هات، شیطنت هات، خنده هات و... می نویسم تا روزی که تو، گل نوشکفته ی زندگیم، بتونی بخوونی و بنویسی و خودت اینجارو اداره کنی!
دوست دارم به خاطر گرمایی که با اومدنت به زندگیمون بخشیدی!
زندگی زیباست؛ وقتی تو هستی!
زندگی زیباست؛ وقتی تو میخندی!
زندگی زیباست؛ وقتی تو...
پ.ن: امروز رفتی تو نُه ماهگی دختر گلم! و برای اولین بار هم سینه خیز تا توی آشپزخونه اومدی دنبال مامانی و وقتی برگشتم تو رو پشت سر خودم دیدم!
اینم عکسای 6 ماهگی دختر نازم: