یه روز تابستونی آنیتا کنار رودخونه
دختر گلم:
امروز برای اولین بار رفتیم کنار رودخونه برای شنا.خیلی استرس داشتم.فکر می کردم خیلی اذیتمون میکنی!اما...عزیزم اصلا اذیتمون نکردی و مثل همیشه سر ساعت خودت غذاتو خوردی و خوابیدی.بعد هم که بیدار شدی کلی آب بازی کردی و جالب بود که از آب بدت نیومد و گریه نکردی!
پ.ن: خیلی خوشحالم چون هم به تو خوش گذشت و هم به من و بابا رضا.البته به بقیه هم(دایی مهدی،مادر جون و....). کلی کمک کردن و باهات بازی میکردند.
اینم عکساش:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی